رفتم نشستم کنارش گفتم :
باسلام به دوستان عزیزم
این هفته از این جملات تقریبا عاشقانه برای شما گذاشتم که شاید لازمتون شد!!!
-بگذار کافرم بخوانند
آنان که بی عشق ... مردگی می کنند
و من با صلابت و بی شک !
به دلـــــم که قدمگاه تــــــــوست
مومنم و عاشــــــق
-مرا به ذهنت نه! به دلت بسپار ...
من از گم شدن در جاهای شلوغ میترسم.
-زیباترین هنر دوست داشتن است اما زیباتر ، هنر بی صدا دوست داشتن است انگار پای ثانیه ها لنگ میشود وقتی
دلی
برای دلی تنگ میشود.
-از آن شبی که پریدی ز آشیانه ی من...
صدای گریه بلندست از ترانه ی من...
قرار بخش دلم یاد لحظه لحظه ی تست...
ستاره های شبم اشک دانه دانه ی من...
-اگر کسی را دوست داری، به او بگو...زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند.جورج آلن
-یادمان باشد که :
همیشه ذره ای " حقیقت " پشت هر " فقط یه شوخی بود " ،
کمی " کنجکاوی " پشت " همین طوری پرسیدم " ،
...
قدری " احساسات " پشت " به من چه اصلاً " ،
مقداری " خرد " پشت " چه میدونم " ،
و اندکی " درد " پشت " اشکال نداره " وجود داره.
برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟
امکان هجرت تو
تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت
من پیشتر،دیده بودم
جرقه محال ماندنت را
در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم،
چون ماهی آزاد به جریان آب
نبودنت،
مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند
چقدر سنگین شده اند شانه هایم!
آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند...
سالها...
پنهانت کرده بودم
در سبزینه آن گیاهی که در
کالی احساسم روئیده بود
احساسم را کشتم
در هیاهوی نوبری بلوغ
و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم
خواستنم ریشه در ابدیت داشت
سالها...
من ندانستم تو
عشق از " گلشن امروز " میخواهی
و بودن از " خوشه الان " میچینی...
انکار نمی کنم،زندگی خوب است
اینجا همه چیز است
آینه،قرآن،ظرفی آب
تسبیح،شمع،دیوان حافظ
در کنار خوابهای یاسی رنگ!
مرا ببین،نگاه کن مرا
ار حنجره کوچه صدایت کردم
افسوس!
میان باد پیچید،همه فریاد من
نگاه کن مرا، مراببین
در این تنهایی
در پشت فاصله ها
بالهای چشمانم را می بندم
شاید بیایی...
تکرار می کنم، زندگی خوب است...قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری...
باز هم ترانه های ناتمام
سر گردان میان هوای پر باد و باران دلم
چه می کند این پاییز با دلم!
عجب حال و هوای عاشقانه ایست
این روزهای خنک پاییزی
نسیمی که زیر پوست صبح من می رقصد
هر چند صبح تنهایی ست
و آفتاب کوچک ظهرهایش
با تمام نبودنت
دلتنگی غروب غمناکش
و سکوت دلگیر شب هایی که:
جای خالی تو را در آغوش جستجو میکند
و این پاییز چه می کند با دل من!
یاد بارانی که روی پوست من و تو نم زد
و ما گفتیم عشق را زیر باران دیدیم
من به پاییز بودن تمام سال عادت کرده ام!
اما به ندیدن تو...
نمیدونم این روزهام چطور میگذره فقط میدونم که میگذره.با ابهام،با یک گیجی ممتد،با
خلسه ای بی پایان....شاید به آرامش قبل از طوفان بیشتر شبیه باشه.میدونم قراره
طوفانی در درونم اتفاق بیفته اما هیچ ذهنیتی در موردش ندارم...
گفت : بفروشم که چی ؟ تا دیروز می فروختم که با پولش
آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ،
با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟
گفتم : بخرم که چی ؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم
امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد
یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . . .
اسمش را میگذاریم : دوست مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته است . . .
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند . . .
وقتی دلتنگی هایش را مینویسد وقت میگذارد برایم . . .
وقت میگذارم برایش . . . نگرانش میشوم . . . دلتنگش میشوم . . .
وقتی در صحبت هایم ، به عنوان دوست یاد میشود . . .
مطمئن میشوم که حقیقی ست ، هر چند کنار هم نباشیم . . .
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هر کجا که باشد . . .
♥♥♥ همه شما دوستانم در دنیای مجازی رو دوست دارم ♥♥♥
خوبیه تنهایی اینه که :
از هیچی دیگه نمیترسی . حتی از اینکه کسی ترکت کنه ...
واسه خودت زندگی میکنی و به حرف دیگران هم کاری نداری ...
یادت میوفته خدایی هم داری و میتونی باهاش درد و دل کنی ..
روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم ...
آخه معلوم نیست که منتظرِ تاکسی هستی یا آواره ی خیابون ها !
بخارِ هوا مال سرماست یا دود سیگار !!
روی گونه هات اشکه یا دونه های بارون !!!
رفتن تو حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :
:
دلــم گرفــتـه از آدمــایــی کــه میــگن :
دوست دارم امــا مــعــنـیشـو نـمـیدونـن
از آدمـایــی کــه مـیـخـوایـن مــال اونـا بـاشـی امــا خـودشـون مــال تـو نـیستـن
از اونـایی کـه زیـر بـارون برات میمیرن و وقـتـی آفـتـاب مـیشـه
همــه چـیز از یـادشــون مـیره
می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد
در دایره حضورش تو را به من نشان دهد
می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم
هر وقت دلم هوای تو را کرد
عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند
می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم
که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند
دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد
می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند
پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند
عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند
♥ دوستت دارم نفسم ♥